-
نقد فیلم
دوشنبه 1 دیماه سال 1382 21:25
متن زیر را در بلاگ نیمکت ها دیدم. نقد یه فیلمه. البته طنزه . حتما بخونید: - در راستای اینکه همه دارن همه چیو نقد می کنن ما هم گفتیم یه چیزیو نقد کنیم نگن نقد کردن بلد نبود ( تازه ما ایرانیها که اصلا هممون منتقد متولد می شیم ! )فقط نمی دونم چیو باید نقد کنم حالا فعلا محض تنوع آخرین فیلمی که دیدم یعنی رقص در غبار رو نقد...
-
من از حق ملت دفاع میکنم
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 23:51
اول از همه یه سخن عارفانه بگم که دچار کمبود معرفت نشیم(البته خدایی نکرده!): "افسرده ترین مردم کسی است که کاری رو که میتونه انجام بده ناتمام رها میکنه و کاری رو که نمیدونه و نمیتونه شروع میکنه. تعجبی نیست که دچار افسردگی میشه." (از این نتیجه گیری های اخلاقی که جدیدا مد شده : همیشه کارتون رو تا آخر انجام بدید! ) دوم این...
-
خودکشی
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 18:42
خوب، من چند وقت پیش توی یه وبلاگ تجربه ها و روش های خودکشی یه نفرو دیدم شاید لازمتون بشه: 1-سقوط ازبرج میلاد:این روش مطمئن ترین راه برای مردن است.منتها در گفتگویی که با تنی چند از سقوط کنندگان از برج میلاد داشتم!عنوان کردند که از مرگ خود به این روش ناراضی هستند. چون در همان اواسط راه و در حالیکه لذت برخورد با زمین را...
-
خواستگاری
شنبه 29 آذرماه سال 1382 18:20
سر جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت، مادر داماد: کبریت دارین؟ خانواده عروس: کبریت؟ کبریت برای چی؟ مادر داماد: والا پسرم می خواد سیگار بکشه. خانواده عروس: پس داماد سیگاریه؟! مادر داماد: سیگاری که نه. ولی مشروب خورده و بعد از مشروب سیگارکی می چسبه.. خانواده عروس: پس الکلی هم هست؟! مادر داماد: الکلی که نه هر وقت تو قمار می...
-
پیر صبا
جمعه 28 آذرماه سال 1382 15:16
این Yahoo Messenger هم چیز جالبیه! بعضی وقتها بین کاربرهای این برنامه پیغامهای زیبایی رد و بدل میشه این یکی برای من اومد من هم ازش خیلی خوشم اومد: I asked God for a flower, he gave me a garden . I asked God for a tree, he gave me a forest. I asked God for a friend, he gave me YOU !!! با تشکر پیر صبا
-
زن دوم
جمعه 28 آذرماه سال 1382 14:02
این متنی که الان می ینید رو توی همشهری دیدم : زن صبح زود بلند شده بود.اول به بچه ها صبحانه داد و آنها را به مدرسه فرستاد.بعد هم شوهرش صبحانه را خورد و زن تا دم در بدرقه اش کرد.بعد شروع کرد به کارهای هر روزه اش.خانه را مرتب کرد.داشت سبزی پاک میگرد که صدای زنگ در را شنید.دستهایش را با گوشه روزنامه پاک کرد و رفت دم...
-
پروتکل
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1382 21:46
خیلی خیلی خیلی خیلی وقت پیش: ما به هیچوجه پروتکل الحاقی را امضا نمی کنیم.اصلا غیر ممکن است پروتکل را امضا کنیم. خیلی خیلی خیلی وقت پیش : ما به پروتکل الحاقی را امضا نمی کنیم.غیر ممکن است پروتکل را امضا کنیم. خیلی خیلی وقت پیش: ما پروتکل را بررسی می کنیم هر چند به آن نخواهیم پیوست!!! خیلی وقت پیش: ما مشغول مطالعه...
-
فعلا خداحافظ
شنبه 22 آذرماه سال 1382 19:46
بله، بالاخره تصمیمم رو گرفتم. دیگه نمی نویسم! (یعنی فعلا) به خاطر همون دلایلی که گفته بودم. من دوست دارم بیشتر از وبلاگ ها دیدن کنم و از آنها چیزای جالبشونو فیش برداری کنم.ولی در وبلاگ پیر هرات رو نمی بندم! درش برای همیشه بازه. شاید یه زمانی نظرم عوض شه. راستی شما ها هدفتون از وبلاگ نویسی چیه؟ دفعه قبلی که اومدم گفتم...
-
آغاز
سهشنبه 18 آذرماه سال 1382 20:07
سلام. خسته نباشید. من هنوز وبلاگ نویسی را شروع نکردم ولی بیشتر از وبلاگ های دیگران دیدن می کنم! راستش وبلاگ نویسی تک و تنها خیلی سخته. ایشالا سر فرصت با یه تیم شروع می کنیم. البته من خودم مرددم. چون وقتشو ندارم! چون باید به درسمم برسم! شایدم دیگه این کارارو ول کنم. خودمم گیج شدم! فقط از همه شما خواهش دارم تا تجربیات...