قافلۀ عشق

مکه، مدینه، کوفه ؟!...

فصل انجماد فرا رسیده  و قلب ها نیز یخ زد بود. حیات قلب در گریه است و آن قتیل العبرات کشته شد تا ما بگرییم و... خورشید عشق را به دیار مردۀ  قلب هایمان دعوت کنیم و برف ها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.

 

صبح شد و قافله ی عشق عازم سفر تاریخ شد،

الرحیل!  الرحیل! 

اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را ! عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمۀ خورشید نَبُرَد ، عشق را در  راهی که می رود تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست.

 

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند "کلٌ یوم عاشورا و کلٌ ارض کربلا..." این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیض دائم رحمت او امیدوار می کند.
...و تو، آنکه که در سال شصت و یکم هجری هنوز هم در ذخایر تقدیر نهفته بودی ای و اکنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه ی بشریت، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، که
تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله ی سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...
یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟ آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می پذیرند.

 

کربلا و خطبه ی امام عشق

آه از رنجی که در این گفته نهفته است! و اما سرالاسرار این خطبه در این عبارت است که (لیرغب المومن فی لقاء ربه -  تا مومن به لقای خدا مشتق شود) یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!

 

و اما عاشورا

فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنی انسان به سجده در افتاده اند تا آسمانها و زمین کران تا کران به تسخیر انسان کامل در آید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود..اما انسان تا کامل نشود در نخواهد یافت که دهر بر همین شیوه که می چرخد، احسن است.چشم عقل خطا بین است که می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء ... اما چشم دل خطا پوش است.نه آنکه خطایی باشد و او نبیند ...نه... می بیند که خطایی نیست و هر چه هست وجهی است که بی حجاب حق را می نماید. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی چنین بر او نهاده اند؟

(گزیده هایی از "فتح خون")

 

ای که پیچید شبی در دل این کوچــه صدایــت     یک جهان پنجره ،بیدار شد از بانگ رهایـت

تا قیامت ،همه جـــا ،محشر کبرای تو برپاست     ای شب تارعدم ،شام غریبـــــان عزایــت

عطش و آتش و تنهایی و شمشیر   و شهادت     خبـــــــری مختصر از حادثه کرب و بلایت !

همرهانت ،صفی از آینــه بودند و خوش آن روز      که درخشیــــد خدا در همه آینــــه هایت

کاش بودیم و سرو دیده و دستی چو ابوالفضل      می فشاندیم سبک تر زکفی آب به پایت

از فراســــوی ازل تا ابــــــد ای حلق بریـــــــده      می رود ، دایره در دایـــره ، پژواک صدایت

 

پس زمینه سالار شهیدان( اینجا کلیک کنید! )

پیر خمین

کلنا سفن النجاة و سفینة الحسین اسرع

خوبان خدا سبقت سلام دارند. کسی نتوانست بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  در سلام کردن سبقت بگیرد. امروز هم وقتی ما به پیامبر و ائمه (علیهم السلام) سلام میکنیم و به زیارت آنها میرویم در واقع جواب سلام آنها را میدهیم و بازدید پس میدهیم. تا اول از جانب آنها سلام و عنایتی نباشد‏ دیگران توفیق سلام و توجه به ایشان پیدا نمیکنند.*

 

السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین

 

همه چیز لباس سیاه به تن کرده اند در غم از دست دادن عزیز و امامشان. حسین ابن ابی طالب. حسینی که خود را در راه عشقش به خدایش برای او قربانی کرد.

هر چه بیشتر در دنیا نظاره کردم. دیدم راه عشق دروازه ای جز غم و اندوه و اشک و گریه ندارد. در تمام دنیا بگرد و عاشقی را پیدا کن که در مدح معشوقش بسراید و گریه نکند. موفق نمیشوی.  جنس این غم این عشق و این گریه ها از جنسی آسمانی است.

 

در این ماه میگرییم و لباس سیاه به تن میکنیم تا عشق خود را به خوبان خدا. به خدا . به اثبات برسانیم.

 

*فرمود همه زمینها کربلا و همه روزها عاشورا است ولی نفرمود همه شما امام حسینید.گذاشت خودتان درک کنید.

 

*غم بدون امکان گریه خیلی سخت است‏ اسمش حزن است. خزانه حزن و غم عاشورا دل حضرت زینب است.

 

*: از فرمایشات حاج میرزا محمد اسمعیل خان احمد دولابی(رحمة الله علیه)

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

 

 

 

پیر صبا

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟

وای بر ما. وای بر ما که در دنیایی زندگی می کنیم که روزی مردمان آن با امام خود چنین رفتار کردند. وای بر ما که در زمینی راه می رویم که روزی فرزندان پیامبر روی آن دوانده شدند. وای بر ما که در جهانی زندگی می کنیم که اماممان را  در آن به شهادت رساندند. این کم مصیبتی نیست. کمر انسان را می شکند. نه فقط به خاطر کشته شدن چند نفر. نه اشتباه نکنید. بلکه قدر ندانستن یک قدیس. یک امام. یک نشانه ی خدا بر روی زمین. نمی دانم چرا هر وقت که تشنه هستم و می خواهم یک لیوان آب خنک بنوشم شرم دارم. خجالت می کشم. یاد حضرت عباس می افتم، یاد علی اصغر می افتم و یاد جدم حسین. با خودم می گویم: این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟ می خواستم زیاد بنویسم. اما نمی شود. شاید جایش اینجا نیست. امروز یک نفر یک خوابی برایم تعریف کرد که چند وقت پیش دیده بود، گفتم اینجا از زبان خودش بنویسم:« یکی از علما را در خواب دیدم. در گوشه ی اتاق یک دخترخانوم نورانی ای نشسته بود و چادر سفیدی بر تن داشت. فهمیدم که حضرت سکینه است. آن عالم به حضرت فرمودند: به ایشان بگویید که شما در این راه چه مصیبت هایی کشیدید. آن خانم کمی از چادرشان را بالا می زند. پاهایش را دیدم. گریه ام گرفت. چون کبود کبود بود. پر از تاول بود. وقتی از خواب بیدار شدم داشتم گریه می کردم. » فقط یک نکته ای بگویم در مورد گریه برای حضرت سید الشهدا. روایت هست وقتی کسی برای امام حسین گریه می کنه باور کنید این فرشته ها میان با شیشه های دٌر، اشک هاش رو جمع می کنند. روز قیامت میان اینا رو به خدا نشون می دن می گن خدایا این بنده ات برای امام حسینت اشک ریخته. تو هم رحمش کن. از گناه هاش چشم پوشی کن.

 

جهان پرشور و ماتم شد

همه دنیا پر از غم شد

بیا یا حضرت زهرا

ببین ماه محرم شد

پیر هرات