طرح عملیاتی احداث پارکهای خواهران

ملت شریف و نجیب تهرانی!
از آنجا که عده ای از خواهران گرامی معلوم الحال در ملاء های عام از قبیل پارک طالقانی در کنار خانواده به امر شنیع ورزش کردن و دویدن می پردازند،بدین وسیله مراحل عملیات ضربتی احداث پارکهای ویژه خواهران همیشه در پارک،به اطلاع شما ملت غیور و غیرتی می رسد:

فاز اول
-------
طرح ملی و استراتژیک ایجاد پارکهای ویژه خواهران از طریق بوق و کرنا به اطلاع کلیه شهروندان عزیز رسید و موجی از شور و شعف را میان خواهران گرامی و کلیه اعضای خانواده ایجاد نمود،طوری که بنا بر اطلاعات واصله،دو میلیون و سیصد و چهل و پنج هزار تهرانی،توانستند بعد از مدتها شب راحت بخوابند.

فاز دوم
-------
گروهی از مامورین زبده و جان بر کف شهرداری،طی عملیات تجسس و تفحص،به شناسایی نقاط مرتفع و امن و مناطق پرت و دور افتاده و غیر مشرف دار پرداختند.در این عملیات گسترده،برادران موفق شدند هفتاد و چهار مکان مهم از قبیل کویر لوت و نمک و قله دماوندوقلل سهند و سبلان را شناسایی نموده،سالم به پایگاههای خود بازگردند.

فاز سوم
-------
طی یک مرحله عملیات ضربتی و غافلگیر کننده،با شناسایی سه قبضه لنگه دمپایی مردانه که به طرز مشکوکی در دو کیلومتری یکی از مکانهای فوق میان آشغالها جاسازی شده بود،عملیات تجسس وارد مراحل سرنوشت سازی شد.عبور چند مرغ از آسمان مناطق فوق که بنا به گفته شاهدان عینی مشکوک به جنسیت نر بوده اند،به قضیه ابعاد هولناکی بخشید.طی جلسه ای اضطراری قرار شد راهکارهای برون رفت از انسداد موجود در راستای استتار خواهران بررسی شود.

فاز چهارم
---------
راهکارهای انسداد مذکور خواهران در طی جلسه ای از نقطه نظرهای مختلف بررسی شد که پاره ای از آنها عبارت بودند از:
*راهبرد سقف گذاشتن روی پارک ها به گونه ای سفت و سخت.
*تاکتیک در رابطه با استراتژی تصمیمات بزرگ در مقیاس انبوه(در حد چهار صد هزار عمله و بنا)برای بالا بردن دیوار پارکهای زنانه تا لایه ازن.
*ممنوعیت عبور و مرور شهروندان تهرانی از شعاع چند کیلومتری پارکهای مذکور،جز در صورت اقامه ادله محکمه پسند دائر بر مرد نبودن نامبردگان
بقیه موارد در آتیه نزدیک به اطلاع شما ملت غیور خواهد رسید.از کلیه شهروندان خواهشمندیم خونسردی خود راحفظ نمایند...
(نویسنده: خانم رویا صدر یکی از طنز پردازان خوب ایرانی )

پ.ن.  چند وقت پیش بود که یه مطلبی رو در یک جا شنیدم خیلی برایم جالب بود و آن مطلب این بود:
یک نویسنده ی روس میگوید: هر کس خیلی جدی باشد طنز نویس میشود. چون جدی که نگاه میکند می بیند هیچ چیز جدی نیست و در ورای هر پدیده ای مضحکه ای است که دیگران نمی بینند یا ترجیح می دهند نبینند!

با تشکر
پیر هرات

رو به قبله

آقا ما الان رو به قبله ایم! انگار این مریضی ما از اون آنفولانزاهای عراقی بوده. تا الان که پیش چهار پنج تا دکتر رفتیم. هر کدومشون هم یه چیزی میگن. فردا هم میرم پیش دکتر عفونی. به احتمال زیاد بیماری عفونیه! تب دارم، تمام بدنم هم درد میکنه. گلودرد هم بد دردیه! فعلا اینجا رو می سپاریم به پیر صبا! ما هم میریم دنبال کار خودمون. میگم سلامتی هم چه قدر خوبه. یه شعر هستش که میگه قدر عافیت کسی داند که چی چی بقیه اش رو یادم نیست! فقط دوستان لطف کنند در وبلاگ هایشان ننویسند که این امر، از الطاف الهی بوده است!!

 

ما سالها مجاور میخانه بوده ایم                                       روز و شبان به خاک و درش جبهه سوده ایم

پا از گلیم کثرت عالم کشیده ایم                                      خود تکیه ببالش وحدت نموده ایم

با صیقل ریاضت از آئینه ضمیر                                          گرد خودی و زنگ دویی را زدوده ایم

زاهد برو که نغمه منصوری از ازل                                     ما بر فراز دار فنا خوش سروده ایم

نادیده های چند ز دلدار دیده ایم                                      نشنیده های چند ز جانان شنوده ایم

تا رخت جان به سایه سروی کشیده ایم                            صد جوی خون زدیده به دامن گشوده ایم

 

با تشکر

پیر هرات

اولیای خدا چه کسانی هستند؟

طبق معمول داخل یکی از غرفه های حرم مشغول خواندن دعا بودم.ناگهان مردی جلوی در غرفه پرسید ببخشید مرقد آقای ابوترابی کجاست یکی از حاضرین گفت همین جاست. مرد وارد غرفه شد وفاتحه ای خواند همین طور که سرش رو بالا اورد چشمش به یک عکس افتاد ..خیره باقی ماند با یک ولع خواستی نگاه میکرد ...ازدیدن عکس سیر نمیشد بالاخره طاقت نیاورد از پهلویی پرسید این عکس زیبا با این چشمان درشت مال چه کسیه؟؟؟؟؟مرد در جوابش به آرومی گفت این قاب..عکس اقای مجتهدیه...

 

هر که از تن بگذرد جانش دهند

هر که جان را باخت جانانش دهند

هر که در سجن ریاضت سر کند یوسف آسا مصر عرفانش دهند

 

 

 

 


و براستی حضرت حاج شیخ جعفر مجتهدی مصداق بارز و فرد اکمل روایتی است که جناب ابن فهد حلی در التحصین و صفات العارفین از نبی اکرم ص نقل کرده است که:

حضرت رسول اکرم ص به اصحاب خود فرمودند :آیا میدانید غم من از چیست ؟ به چه چیزی می اندیشم ؟ و اشتیاق من به چه جیز است ؟
اصحاب گفتند : نه ای رسول خدا ! ما نمی دانیم که این همه بخاطر چیست . ما را از غم ، اندیشه و شوق خود آگاه ساز .
پیامبر اکرم ص فرمودند : انشاءالله شما را آگاه می سازم .
آن گاه نفس سرد و غم آلودی کشیدند و فرمودند : هاه ! چقدر مشتاق دیدن برادرانم که بعد از من می آیند هستم .!
ابوذر به حضرت عرض کرد : ای رسول خدا ! آیا ما برادران تو نیستیم ؟ حضرت فرمودند : خیر شما یاران من هستید . برادران من پس از من می آیند . شان آنها شان انبیاست .اینان گروهی هستند که به جهت به دست آوردن رضای خدا از پدران و مادران ، برادران و خواهران و همه نزدیکان خویش گریزانند .
برای خدا مال را رها می کنند و به سبب تواضع ، خود را برای خدا خوار می دارند . به شهوات و نعمتهای فراوان دنیا اعتنایی ندارند .
در خانه ای از خانه های خدا گرد می آیند و گویی که اینان غریبانند .ایشان را به جهت ترس از آتش و عشق به بهشت محزون می یابی .
کیست که ارزش اینان را در نزد خدا بداند ؟ بین ایشان هیچ خویشاوندی نیست و مالی وجود ندارد که به جهت خویشاوندی به ایشان داده شود .
برخی از ایشان نسبت به برخی دیگر مهربانتر از پسر بر پدر و پدر بر پسر و برادر بر برادرند .
هاه ! چقدر مشتاق به دیدنشانم ؛ ایشان برای رضای خدا و به جهت نجات خود از عذاب جاودان و ورود به بهشت نفوس خود را از رنج طلب دنیا و نعمت های آن ؛ فارغ ساخته اند .
ای اباذر ! بدان که برای هر یک از اینان پاداش هفتاد مجاهد جنگ بدر است .
ای اباذر ! هر یک از اینان در نزد خدا از همه چیزهایی که خداوند بر روی زمین آفریده است ارزشمند تر است

ای اباذر ! قلب های اینان به سوی خدا و عملشان برای خداست و اگر یکی از اینان بیمار گردد به اوپاداش عبادت هزار سال که روزهایش به روزه و شبهایش به شب زنده داری گذشته باشد  ؛ می دهند .

ای اباذر ! اگر می خواهی بیش از این برایت  بگویم ؟

گفت: آری ؛ ای رسول خدا ! بیش از این برایمان بگو .

حضرت فرمودند : آن گاه که یکی از اینان بمیرد, گویی که در آسمان دنیا کسی مرده است که پاداش او بر خداست .

و اگر می خواهی بیش از این برایت بگویم ؟

گفت :  آری ؛ ای رسول خدا بیش از این برایمان بگو .

حضرت فرمودند : اگر شپشی  در جامه یکی از ایشان آزاری به او رساند برای او پاداش چهل حج و چهل عمره و چهل غزوه و آزاد کردن چهل انسان از فرزندان حضرت اسماعیل ع خواهد بود . و هر یک از ایشان به شفاعت دوازده هزار نفر برمی خیزند . از تعجب گفتم : سبحان الله ! اصحاب نیز همانند من گفتند :

سبحان الله ! چقدر خداوند  بر آفریده خود مهربان ودلسوز و بزرگوار است !

پیامبر اکرم ص فرمودند : آیا از سخن من به شگفت آمده اید ؟ اگر می خواهید بیشتر برایتان بگویم ؟ ابوذر عرض کرد : آری , ای رسول خدا ! بیش از این برایمان بگو .

پیامبر اکرم ص فرمودند : ای اباذر اگر یکی از ایشان به خواهشی از خواهش های دنیا متمایل گردد ولی بر آن شکیبایی ورزد و به طلب آن بر نخیزد , در برابر این عمل , برای او پاداش خواهد بود .

هر یک از ایشان که خانواده اش را به  یاد آورد و آن گاه غمگین گردد و از غم نفسی برآورد ؛ خداوند در برابر هر نفس او دو میلیون ثواب  نیکو مینویسد و دو میلیون گناه را از او بر می دارد و هزاران هزار درجه مقام او را بالا می برد .

ای اباذر اگر می خواهی بیش از این برایت بگویم ؟

گفتم : آری ؛ ای رسول خدا ! بیش از این برایم بگو .

حضرت فرمودنداگر یکی از ایشان با یاران خود شکیبایی ورزد و از ایشان نبرّد و همانند ایشان در گرسنگی و غمشان شکیبایی ورزد پاداش او برابر پاداش هفتاد مجاهدی است که به همراه من در جنگ تبوک جهاد کردند .

و اگر می خواهی بیش از این برایت بگویم ؟

گفتم آری ای رسول خدا !بیش از این برایم بگو .

حضرت فرمودند : اگر یکی از ایشان پیشانی اش را بر روی زمین نهد و آن گاه بگوید : آه ، فرشتگان آسمانهای هفتگانه از روی دلسوزی نسبت به او می گریند . آن گاه خدای جل ثناوه به فرشتگان میفرماید : ای فرشتگان من ! چه شده است شما را که می گریید ؟ فرشتگان گویند : ای خدای ما و آقا و سرور ما ! چگونه نگرییم ؟ حال آنکه ولی تو بر روی زمین از شدت درد می گوید : آه .

سپس رسول خدا ص فرمودند خوشا به حالشان !

ای اباذر ! اگر یکی از ایشان در جمع یاران دو رکعت  نماز بگزارد ، در نزد خدا برتر از انسانی است که به اندازه عمر حضرت نوح ع در کوه لبنان به عبادت خدای بپردازد .

اگر می خواهی بیش از این برایت بگویم ؟
گفتم آری ای رسول الله !
حضرت فرمودند : ای اباذر ! اگر یکی از ایشان به تسبیح خدای بپردازد ، تسبیح خدای در نزد او ارزشمند تر از این است که تمامی کوههای دنیا برای او تبدیل به طلا گردند .
در نزد من نگاه کردن به هر یک از ایشان خوش تر از نگاه کردن به بیت الله الحرام است .
اگر یکی از ایشان در بین یارانش در سختی جان دهد ، برای او پاداش کسی است که بین رکن و مقام کشته شده و پاداش کسی است که در حرم خدا جان داده است و کسی که در حرم خدا بمیرد ، خداوند او را از(( فزع اکبر)) ایمن می گرداند و به بهشت وارد می سازد .
ای اباذر ! اگر می خواهی بیش از این برایت بگویم ؟
گفتم : آری ای رسول خدا ! حضرت فرمودند در نزد ایشان گروهی تقصیر کار و سنگین بار از گناهان می نشینند و از نزد ایشان بر نمی خیزند تا اینکه خدای تبارک و تعالی به جهت ارزشی که ایشان در نزد خدا دارند ، به آن گروه نظر می افکند و آنان را مورد رحمت خود قرار می دهد و از گناهشان می گذرد .
سپس پیامبر اکرم (ص) فرمودند : تقصیر کار ایشان در نزد خدا برتر از هزار کوشا و جهادگر از غیر ایشان می باشد .
ای اباذر ! خنده شان عبادت و شادی شان تسبیح ، خوابشان صدقه و نفس کشیدنشان جهاد است و خداوند در هر روز سه بار به ایشان نظر می افکند .
ای اباذر من به دیدنشان بسیار مشتاقم !
آن گاه حضرت چشمش را بست و از روی شوق گریست . سپس فرمود : بار خدایا ! نگهبان ایشان باش ، ایشان را بر مخالفشان یاری ده و خوارشان مگردان و در روز رستخیز چشم مرا به دیدنشان روشن گردان .
((به درستی که اولیای خدا ، نه بیمی برایشان است و نه محزون می گردند )).
اصحاب گفتند : پدران و مادران ما به فدایت ای رسول خدا ! آیا اینان اولیای خدایند ؟
حضرت فرمودند : اولیای خدا اگر سکوت بر گزینند ، سکوتشان ذکر و اگر نگاه کنند ، نگاهشان پند و اگر سخن گویند ، سخنشان حکمت و اگر بین مردم راه روند ؛ راه رفتنشان باعث برکت است و اگر اگر اجل هایی که برای ایشان مقدر شده ، نبود ، به جهت ترس از عذاب و اشتیاق به پاداش ، ارواحشان در بدنهایشان قرار نمی گرفت . رسول خدا (ص) فرموده است : محبوب ترین بندگان در نزد خدا پرهیزکاران عزلت گزینی هستند که چون از نظر مردم پنهان گردند ، کسی به جستجویشان بر نمی خیزد و چون در بین مردم باشند ، شناخته نمی شوند . ایشان پیشوایان هدایت و چراغهای دانایی اند .
پ.ن. در یادداشت بعدی یکی از کرامات آقای مجتهدی را نقل می کنم.


حرف های خودمانی:

آقا این چند روز مریضی سختی گرفتیم. پریشب بود که در کوره تب داشتیم می سوختیم! جناب دکتر هم یه دو تا آمپول شیش سه سه برامون پیچید. رفتیم بخش تزریقات. خانوم فرمودند "بکش پایین!" بله؟!  آهان چشم.  (آخرالزمون شده!) قیافه اش از اون آمپول زن هایی بود که آدم موقع آمپول خوردن باید رو به قبله بخوابه! می گم چه قدر خوبه که جلاد ها خانوم نیستند! خلاصه تا اومدیم رو تخت بخوابیم نامرد این آمپوله رو تا ته فرو کرد تو بدنم! آخ! خانوم دکتر یه یک دو سه ای یه آماده باشی چیزی می دادین. "شل کن جانم! شل! " فکر می کنم حدود ده بار این جمله رو تکرار کرد!

با تشکر
پیر هرات