وقتی روغن ریخته نذر حضرت ابوالفضل می شود!!!!
از قدیم الایام گفته اند که
1. « حرمت امازاده رو متولی اش نگه میداره »
2. ما هم مثل گربه هایی هستیم که وقتی در دیزی رو باز می بینند حیا رو فراموش می کنند.
1 و2 = وقتی پیرهرات در مورد مسائل دیگه و اون هم چه مسائلی ( اوه اوه اوه ) بنویسه ما هم به خودمون اجازه می دیم....
یکی از معلمامون می گفت یه روز یه نفر میره بالای منبر نمازجمعه و خطبه اول و دوم هرچی دلش میخاد میگه و آخر خطبه دوم که سوره رو می خونه یه دفه یادش می افته و برمیگرده میگه در ضمن عزیزان تقوای الهی رو هم فراموش نکنن !!!! حالا شده قضیه این پیرهرات ما که همه حرفاشو میزنه آخرش دو تا بیت میندازه تنگش و ماله رو می کشه ....
( اگه چند وقت دیدید من هم چیزی نمی نویسم بدننید نه کار گروههای فشاره نه فیلترینگ جدید نه به خاطر درس ونه هرچیز دیگه بلکه همون کسی که اسمشو بردم سرمو کرده زیر آب !!!)
...........................................................................
هفته پیش امتحان ادبیات داشتیم و معلم عزیزمون یه سوال داده بود که برای هرکدام از ابیات یا بیتهای زیر یک عبارت یا شعر یا ضرب المثل یا کلمه معادل بنویسید و اینجا بود که مخ نصف بیشتر بچه ها هنگ کرد. می گید نه ببینید چه چیزایی نوشته اند (والبته اینا چیزایی هستند که لو رفته اند)
سوال : ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز کان سوخته را جان شدو آواز نیامد
پاسخ یکی از بچه ها: یاران چه غریبانه رفتند از این خانه .......
سوال : شب طره پرچم سیاهت
پاسخ یکی دیگر : لولاک خلقت الافلاک !!!( یعنی اگر تو نبودی هم ....)
پاسخ یکی دیگر: روز ماه رمضان زلف نیفشان که فقیه بخورد روزی خود را به گمانیکه شب است !!!
و دیگری: نمی تونم بگم . چون یک آیه قرانه که باید بگیم آیه قرآن بوده. علاوه بر غلطها شما تصور کنید کسی آیه : وشب و روز را نشانه هایی قرار دادیم .... را برای این سوال بنویسد!
و قص علی هذا....یاد پارسال افتادم که معلم نگارش اول دبیرستانیها سوال داده بود که ده پونزده تا کتاب که خونده اید ( طبیعتا منظورش ادبی بوده) رو با نام نویسنده بنویسید. چند تا از جوابها رو می نویسم.
زندگینامه الیور کان نویسنده الیور کان. آموزش فوتبال فلان بازیکن نویسنده همون بازیکن. کارو مطالعه فیزیک سال اول نویسنده انتشارات فاطمی. مفاتیح الجنان نویسنده شیخ عباس قمی .....( بعد هرکدوم از کلمات یک علامت تعجب بذارید!)
خلاصه اینجوریاس. وقتی دانش آموز ریاضی دوست داشته باشه فقط فرمول حفظ کنه میشه این چیزی که هست.حالا شما هی بیا حساب کن دویست میلیون اضافه اومده!
.........................................................................
بارها به خونمان کشیدند ، به یاد آر ، و تنها دست آورد کشتار ، جلپاره بی قدر عورت ما بود..... احمد شاملو
خیلی دوست داشتم در راهپیمایی شرکت کنم چون تازه برام جا افتاده بود که چرا راهپیمایی می کنیم و اسرائیل کیه و فلسطین کجاست و ماکجاییم . ولی حیف که درد کمر اجازه نمی ده. همه بگید کمر.....( به نقل از یه تئاتر که اسمش یادم نیست)
قول می دم این آخرین نوشته اینجوریه من باشه. زودتر از آنچه که فکر می کنید سعی می کنم مطلب اصلی ام رو بدم .
یا من اذا ساءله اعطاه
پیرمغان
دردمندی
خدا مادر بزرگم رو رحمت کنه وقتی که از رادیو یا تلویزیون میشنید که جایی سیل اومده یا تصادف شده چه قدر ناراحت می شد ! ولی الان هر کسی بشنوه ککشم نمیگزه.آدم های دردمند خیلی کم اند.همه به فکر خودشونن٬ زمونه ما رو به بد جایی می بره.دیگه کم کسی به درد مردم رو داره.دگه از چمران ها دار فقط خاطره به جا می مونه.
دیروز داشتم با دوستان صحبت می کردم گفتم یه برنامه بزاریم بریم راهپیمایی. همه گفتند امتحان داریم٬ کسی نمیاد! نمیشه!
وظیفه ها رو فراموش کردیم. مراسم احیا مستحبه ولی تبری جزو فروع دینه؛ اونی که هرروز یه عزیزشو از دست میده هم مثل ما مسلمونه؛ همه شنیدیم که امام علی (ع) وقتی زیور یک ن یهودی را ازاو به زور گرفته بودن٬میگن: اگر مسلمانی این رو بشنوه و دق کنه تعجب نمی کنم٬
حالا منو شما چطور ؟ هر روز این همه خبر از فلسطین می شنویم چی میشه؟!
پیرخمین
به کوی میکده یارب سحر چه مشغله بود؟
ما امروز نشستیم با سه-چهار نفر، بودجه جاری و عمرانی یک سال مدرسه رو حساب کردیم. تمام هزینه ها و خرج ها رو هم با ضریب دو حساب کردیم!! از هم کم کردیم دیدیم هرسال حدود دویصت میلیون تومن نا قابل اضافی میاد!! جل الخالق!! البته خدایی نکرده نمی خوام جو سازی کنم، شاید ما ها اشتباه حساب کردیم! ولی انگار آرزوهای مادی همه تموم شده!!
اوشو یک تعبیر زیبایی از هنر دارد که برایتان نقل می کنم: او می گوید که هنرهای مدرن و غیر الهی استفراق روح هستند و هنرهای الهی یک زایش هستند. یک تولد. ولی بعد از هردو (استفراق و زایش) یک راحتی هست. منظور از هنرهای غیر الهی هنرهای نفسانی است. مثلا شعر! هم شعر نفسانی داریم هم شعر الهی. شعرهای نفسانی یک استفراق هستند. استفراق روح! یا مثلا، فیلم، تئاتر، کتاب، داستان،موسیقی و حتی نقاشی! می توانند هر دو جنبه را داشته باشند.
باشد تا بار دیگر به میخانه برویم. جام می را از دست پیر طریق بگیریم. بگرییم، بکوبیم، برقصیم و بگوییم: یا علی!
ای عاشقان ای عاشقان، آن کس که بیند روی او
دیوانه گردد عقل او ، آشفته گردد خوی او
شاهان همه مسکین او، خوبان قراضه چین او
شیران زده دم بر زمین، پیش سگان ٍ کوی او
بنگر یکی بر آسمان ، بر قله ی روحانیان
چندین چراغ و مشعله، بر برج و باروی او
پیر هرات