این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟

وای بر ما. وای بر ما که در دنیایی زندگی می کنیم که روزی مردمان آن با امام خود چنین رفتار کردند. وای بر ما که در زمینی راه می رویم که روزی فرزندان پیامبر روی آن دوانده شدند. وای بر ما که در جهانی زندگی می کنیم که اماممان را  در آن به شهادت رساندند. این کم مصیبتی نیست. کمر انسان را می شکند. نه فقط به خاطر کشته شدن چند نفر. نه اشتباه نکنید. بلکه قدر ندانستن یک قدیس. یک امام. یک نشانه ی خدا بر روی زمین. نمی دانم چرا هر وقت که تشنه هستم و می خواهم یک لیوان آب خنک بنوشم شرم دارم. خجالت می کشم. یاد حضرت عباس می افتم، یاد علی اصغر می افتم و یاد جدم حسین. با خودم می گویم: این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟ می خواستم زیاد بنویسم. اما نمی شود. شاید جایش اینجا نیست. امروز یک نفر یک خوابی برایم تعریف کرد که چند وقت پیش دیده بود، گفتم اینجا از زبان خودش بنویسم:« یکی از علما را در خواب دیدم. در گوشه ی اتاق یک دخترخانوم نورانی ای نشسته بود و چادر سفیدی بر تن داشت. فهمیدم که حضرت سکینه است. آن عالم به حضرت فرمودند: به ایشان بگویید که شما در این راه چه مصیبت هایی کشیدید. آن خانم کمی از چادرشان را بالا می زند. پاهایش را دیدم. گریه ام گرفت. چون کبود کبود بود. پر از تاول بود. وقتی از خواب بیدار شدم داشتم گریه می کردم. » فقط یک نکته ای بگویم در مورد گریه برای حضرت سید الشهدا. روایت هست وقتی کسی برای امام حسین گریه می کنه باور کنید این فرشته ها میان با شیشه های دٌر، اشک هاش رو جمع می کنند. روز قیامت میان اینا رو به خدا نشون می دن می گن خدایا این بنده ات برای امام حسینت اشک ریخته. تو هم رحمش کن. از گناه هاش چشم پوشی کن.

 

جهان پرشور و ماتم شد

همه دنیا پر از غم شد

بیا یا حضرت زهرا

ببین ماه محرم شد

پیر هرات