یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشید!

سخته که شروع کنی، فقط برای این که به پایان برسی. و چه لذت بخشه اون شروعی که پایانی نداشته باشه...

همه در این عالم میگردیم، میگردیم و میگردیم، تا یه روزی برسیم به اون چیزی که باید برسیم... و میدونم که خواهیم رسید.

یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشید
شاید که نگاهی کند آگاه نباشید

در حدیث آمده که خداوند فرمود:

«یا داوود لو علم المبدرون(آنها که به من پشت کردند) کیف انتظاری لهم، و شوقی الی ترک معاصیهم(نافرمانی) لماتوا شوقا و تقطعت اوصالهم(اعضای بدنشان از هم میگسلید) من محبتی»

و یادی از پبر عارفان و رهرو راه کمال حضرت پیر هرات دامت افاضاته(؟!) که اشاره ای به این مضمون داشت که:

دیده ای خواهم که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس

اخیرا صحبت از علاقه و اشتیاق وصل و ... (نمیدونم... شما بهش چی میگید؟ ...عشق؟!) در دور و برم زیاده، کافیه مطالب اخیر وبلاگهای آشنا رو بخونید متوجه میشید...همه دم میزنن ازش...و من از این موضوع خوشحالم...چون این هم مقدسه و هم این که نشان از مراتب بالای اطرافیان داره، انسانها رشد کرده اند. اما چیزی که اهل معرفت به اون اذعان دارند(که البته از درک ما خارجه) این هست که:

از حقیقت بر تو نگشاید دری
زین مجازی مردمان تا نگذری

این جفای خلق با تو در جهان گر بدانی گنج زر باشد نهان
خلق را با تو کج و بدخو کند تا تو را ناچار رو آنسو کند

اولا که قبولش سخته... نیست؟!... قبولش کردی، درکش چی...میشه درکش کرد؟!... درکش کردی، میتونی به اون عمل کنی؟!...حتما میشه که اون عارفان توانستند دیگه...(اگه بشـــــــه، چی میــــــــــــــشه!!!)

* * *

و اما اصفهان... در همین هفته از طرف مدرسه یک مسافرت داریم به اصفهان، به همراه همه دوستان، خدا را چه دیدید، شاید پیران میخانه یه پست جمعی از اصفهان دادن.!

پیر صبا