از امروز به بعد کارمون واقعا سنگین می شه. امتحان هامون هم از نهم شروع می شه. یه یکی دو هفته ای طول می کشه. در این مدت نمی توانم بنویسم. یادم باشه که بعد از امتحانات از خاطره آخرین سفر خانوادگی مشهد بنویسم که دو شبانه روز توی قطار وسط بیابان گیر کرده بودیم و چه ماجراهایی اون موقع اتفاق افتاد!
راستش امروز یکی از کتاب هایم را می دیدم ناگهان چشمم به یادداشتی خورد که ماه ها قبل خودم نوشته بودم ولی به کلی آن را فراموش کرده بودم. این شعر را برای خود یادداشت کنید. حتما به دردتان می خورد. و این شعر این بود :
الا ای برآورده چرخ بلند چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی به پیری مرا خوار بگذاشتی
بجای عنام عصا داد سال پراکنده شد مال و برگشت حال
دو گوش و دو پای من آهو گرفت تهی دستی و سال نیرو گرفت
با تشکر
پیر هرات
سلام آقا آرش خوشحالم از اینکه بلاگ اسکای درست شد بهت تبریک می گم پیش ماهم بیا
ببخشید اشتباه شد آقای پیر هرات ولی شما هم پیش ما بیاید خوشحال می شیم