بازآمدم، باز آمدم، از پیش آن یار آمدم! بنگر به من، بنگر به من، بهر تو غمخوار آمدم! و بالاخره سری هم به میخانه زدیم تا از احوال پیران و مطربان و ملازمان طریقت با خبر شویم. که به قول اهل ادب: "کسالتی بود و رفع شد! (منظور همان سرماخوردگی است.)" اما چه کنیم که در عالم الست عهد بسته ایم که: گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر، بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر.
در این چند روز حال مادربزرگم خوب نبود. هی می بردنش بیمارستان روز بعد برش می گردونن. "یا من اسمه دوا، مادرم رو بده شفا" حال خودمم الان خوب نیست. پیری یه دیگه. چشم هایم فرسوده شده(!)، کمرم خمیده شده(!): الا ای برآورده چرخ بلند، چه داری به پیری مرا مستمند، چو بودم جوان برترم داشتی، به پیری مرا خوار بگذاشتی ...
و اما اندر حکایت جلسه وبلاگی(!): از الان اعلام می کنم که هیئتی که از طرف وبلاگ ما برای مذاکرات آتی می آیند مجهز به انواع باتوم های برقی و غیر برقی، چماق، زنجیر، چوب بلوط و انواع نارنجک های دستی و اوتوماتیک هستند. همچنین زیر هر صندلی به طور متوسط شش کیلو گرم C4 کار گذاشته شده!
این هم عیدی ما به شما: حضرت علی علیه السلام فرمود: نوشتار انسان رساتر از گفتار و نمایانگر شخصیت و جایگاه اجتماعی اوست. و درجای دیگر فرمود: مبادا سخن زشت بر قلم رانی، زیرا زشت سخنی سبب می شود که افراد بد سرشت در کنارت بمانند و افراد گرامی از تو بیزار شوند.
پیر هرات
این پیران عزیز و دوست داشتنی لطف می کنن یه تفکری راجع به این بیت بزنن...
از شیشه بی می می بی شیشه طلب کن
حق را ز دل خالی از اندیشه طلب کن
صائب تبریزی
---------------
به به!... بعد از کسالت امیدوارم که سه شنبه خوبی رو پیش رو داشته باشیم...این سه شنبه فرق داره!!
راستی عیدی زیبایی بود...لذت بردیم.
دیدار می نمایی و پرهیز میکنی؟