هنوز انگشت تعجب در دهانمون مونده! که نفهمیدیم این فرهاد عزیز چه طوری اومد و چه طوری رفت؟!
در هر صورت آمدنش خواست خودش بود و رفتنش هم دست خودش...یعنی از نوشته هاش برداشت نکنید که خدایی نکرده کسی انداختتش بیرون! نه منظور از بعضی ها ، بعضی های دیگه بود...
در هر صورت یادت به خیر باد:
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت!
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت!
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت!
دور از رخ تو دمبدم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت!
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت!
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
پیر صبا
من هم در تعجب هستم. ولی سوژه با حالی...
بوی خوش تو هر ز باد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید
(همین جوری)