سلام
مثل اینکه بعضی ها از بودن من ناراحتن.ملالی هم نیست(البته جز دوری او) .
میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما دل بیگانه و دیوانه خویش
البته بگم ها: هیچ کینه ای از کسی به دل ندارم.
توی این چند وقت خیلی استفاده کردم.تا حدی به چیزایی که میخواستم رسیدم.
در انتظار دلشدگان.
با یا علی شروع کردم و حالا هم با یا علی تمومش میکنم.
خدا حافظ
یا علی
فرهاد
سلام.همیشه همه اول یه کاری خیلی ذوق شوق دارند ولی وقتی یه ذره می گذره سرد میشوند
وقتی اول یه کاری می گی یا علی باید تا آخرش بمونی
حالا زیاد هم بد نشدا
از اینجا انداختنت بیرون ما شاید راهت دادیم
نمی دونم چجوری بگم ناراحت شدم. نمی دونم چه اتفاقی بین شما افتاده.فقط می تونم بگم که متاسفم. خلاصه در عجبم.عجب رسمیه ٬ رسم زمونه٬می رن آدما٬ از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه.
-----------------------------------------------
بودی
یا نبودن
بحث در این نیست
وسوسه این است.
حیف اون نوشته ها نبود؟!
ُفرهاد نرو!!!!!!!!
-------------------------------------------
قرّه العین من آن میوه دل یادش باد
که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
اط این حرفا نزن که با همینا این طوز میشود
من که شوکه شدم...چرا انقدر غیر منتظره؟؟؟
مطئنم که منظورت از بعضی ها ما ها نیست...چون خودت بهتر میدونی...ولی این که از دست حرف مردم نمیشه در امان ماند؟!! ... بستگی داره...
بابا ! تو هم که سر ناسازگاری گذاشتی
قهر کردی؟
برگرد
اومدی مارو تشنه کردی و آب انبار رو سپردی دست یزید؟!
این همه پیرپاتال متحجر(!) یه آدم جوون آپ تو دیت میخوان یا نه؟
میخوای این وبلاگ رو تار عنکبوت بگیره؟
با این مغزهای جمود و تفکرات قدیمی!!!
بیا با ما که فردایی نمی ماند
اون مطلب همن که من یه بار نوشتم تیکه باحالی بود دیگه! قبول کن . نباید بربخوره بهت!
من هنوز خواب میبینم که دوره دوره وفاست
اینطوریاس
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
و: من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
اقای بالاسری.منظور؟
فرهاد...
باز تو رو جو گرفت پسر