گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت...
و اسمع دعایی اذا دعوتک و اسمع ندایی اذا نادیتک
....................................................................
حجاب چهره جان میشود ، غبار تنم
خوشا دمی که ازین چهره پرده برفکنم
ربنا...ربنا...ربنا...
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
الحمد لله الذی وکلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی الناس فیهیلونی
(سپاس خداوندی را که مرا به خود وا می گذارد و گرامی ام می دارد و به مردم وا نمی گذارد تا خوارم گردانند.)
پیر خمین
سلام فقط این حدیث رو می گم تا بفهمی خدا چه قدر باحاله:
(اگر پشت کنندگان می دانستند من چه علاقه ای به آنها دارم از شوق می مردند) حدیث قدسی
به ما هم سر بزن
باز هم یاد آن حکایت موسی و کوه طور افتادم.
سلام.خوشحال شدم