گهگاهی که به وبلاگ گردی می پرداختم، این نکته برایم خیلی جالب بود که اغلب نویسندگان از رفاقت و دوستی ای می نوشتند که به ضرر آنها تمام شده بود یا مثلا می گفتند که دیگر نمی شود به کسی اطمینان کرد و ما این همه خوبی کردیم و فلان کس این جوری جوابمان را داد. بگذارید به شمایی که از این رفاقت ها لطمه خورده اید یک اصل یاد بدهم: " اگر درد سر نمی خواهی، روابطت را با دیگران مختصر کن." (اُشو)
من نمی گویم روابطت را با دیگران قطع کن. بلکه باید آدم اجتماعی ای باشی تا بتوانی در اجتماع زندگی کنی. فقط باید کمی سیاست داشته باشی. یا به قول یه بنده خدایی باید ظرافت به خرج بدی.
ای که بیماری چرا نزد طبیبان می روی؟ جرعه ای می از مغان، ما را کفایت می کند
پیر هرات
سلام
زیاد با حرفات موافق نیستم و البته زیاد هم از این یارو خوشم نمی یاد. فقط اینکه اگه قرار باشه همه باهم تو جامعه روابط محدودی داشته باشن نمیشه.من تجربه اش رو کردم نشده البته اون تجربه تجربه یار بود که هنوز هم ادامه داره سخته ولی واجب...
در دلم بود که بی یار نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود...
سلام. رفاقت که دیگه معنی نداره فقط باید مواظب باشی که سرت رو کلاه نذارن و اگه یه ذره تیز تر بودی تو باید سر اونهارو کلاه بذاری
بخوای نخوای اوضاع یه جوریه که مجبور می شی این کارو بکنی
خدمت شما عارضم که :
۱- شما که کم از جناب آشو ندارید! لطفا منویات خودتان را بفرمایید که جناب مغان هم معترض نشود!
۲- کلا مطلب جالبی بود. سعدی میفرماید: دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد.
۳- لکل اجتماع من خلیلین فرقه
وکل الذی دون الفراق قلیل
وان افتقادی فاطما بعد احمد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل
۴- یک جرعه هم بما بده داداش!
۵- از پیر مغان فقط باید گرفت؟ به نظر من بقیه پیرها متفرقه هستند! فقط پیر هرات! اصلیه . بقیه بازار مشترکن!
۶- شما هم پیوستی به جرگه وبلاگی های حرفه ای. راه حسین را رفتی دروبلاگ طنین دل.
۷-شما هم دیگه منتظر سرزدن من و کامنت گذاری منی تا کامنت بذاری. غافل از اینکه همان لینکی که به شما دادم یعنی کامنت دائم.
کامنت قبلی رو تایید می کنم آقا منصور گل گفتند.
و فقط میگم (همچنان) یاعلی مدد مولا...
ما چه کنیم که کامنت دائم نداریم :)
این رنگ زرد خردلی رو از کجا گیر اوردین؟!!!برای قالب وبلاگ؟