___
تا پارسال همیشه فکر می کردم تا چهارپنج سال دیگه که ماه رمضون میفته تو تابستون با اون روزهای بلند و گرما و ... چطوری باید کنار بیام ولی از امسال برای آن روزها لحظه شماری می کنم.
ازقیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
حس می کنم مدرسه زیاد هوای این ماهو نداره. فقط یه سری کارهای همیشگی والبته لازم اما نه کافی. اصلا نه حوصله شعار دادن دارم و نه بلدم که شعار بدم. ولی واقعا این رو حس می کنم که معنویت داره می چسبه به کف زمین. اصلا انگار نه انگار که ماه رمضونه و مهمونیه و ضیافت الله و بهار دلها و ... . بعضی ها متاسفانه اینا رو به پشیزی هم نمی خرند. اون هم تو مدرسه ما که قدیم فلان بوده و فلان. فکر هم می کنم که اشکال بعد از اوضاع جامعه (تو مدرسه ما) برمی گرده به بعضی معلما. وقتی معلم هیچ کاری به دانش آموز نداشته باشه و فقط ازش نمره بخواد و اصلا به یاد دانش آموزاش نیاره که آقا ماه رمضونه و یه ذره به خودتون برسید و ... واز این هم بدتر خودش هم دوزاریش نیفته باشه که ماه رمضونه ، چی کار میشه کرد؟ و همه اینا برمی گرده بی سیستم یک وجهی دیدن همه موضوعات که تو جامعه ما داره به یک ارزش تبدیل می شه. یعنی یا درس بخون یا برو دنبال معنویت و نمی شه این دو را توامان داشت . انگار نه انگار که شهدایی بودند که رتبه 81 کنکور ( از این بهتر مثال دم دستم نیومد) داشتن یا انگار شهید چمران یه آدم داغونی بوده که فقط درسش رو می خونده و وقتی که شده دکتر چمران تازه رفته سراغ خدا و پیغمبر و بعد اینچنین عاشقانه دعای کمیل رو ترجمه کرده... و مانند اینها که کم هم نداریم. (الان از بلندگوی کامپیوتر نوای حجرات مصطفی اسماعیل می آید و آیه « قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا .....» ...الله اکبر...
و با این روش و سبک ما به هیچی نمی رسیم. می رسیم به جایی که شدیم از اینجا رونده و از اونجا مونده. این حرف منو بخاطر بسپارید و ده سال دیگه وضع مذهبی و علمی را یک معدل بگیرید.
...............................................................................................................................
واین را می گم برای کسانی که رمضان را یک عمر پربرکت می دانند و نه ماهی مانند دیگر ماهها: (اگراشتباهی داشت ببخشید. تا جایی که تونستم سعی کردم بی غلط بنویسم )
گفت پیغمبر که نفختهای حق اندر این ایام می آرد سبق
گوش هش دارید این نفخات را در ربایی این چنین نفخات را
نفخه ای آمدشما را دید و رفت هرکه را می خواست جان بخشید و رفت
نفخه ای دیگر رسد هشیار باش تا از آن هم وا نمانی خواجه تاش
مولانا
می گن خوبه که دعای وداع ماه رو اول ماه بخونیم تا بفهمیم کجاییم. این شعر هم به درد آخر ماه می خوره ولی وضعیتی شبیه دعای وداع داره. ببخشید سرتون رو درد آوردم. التماس دعای خیر.
پیرمغان
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کین کار خانه ایست که تغییر می کند
-----------------------------------------
در ضمن:
گفت پیغمبر که نفحت های حق
اندر این ایام می آرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید اینچنین نفحات را
نفحه ای آمد شما را دید و رفت
هر که را می خواست جان بخشید و رفت
نفحه دیگر رسید آگاه باش
تا از این هم وانمانی ،خواجه تاش
ایول پیر خمین .گل گفتی.
حقیقت واژه تلخی است.
مدرسه ما متکثر است.
بعضی وقت ها یادمون می ره که نیمه پر لیوان را نگاه کنیم
من که نفهمیدم چی گفتی. واسه ما پیغام گذاشتی یا پیر خکین.ولی در هر حال متشکرم.
جانا سخن از زبان ما میگویی
اتفاقا نوشتم که امثال شما بخونید و به فکر ما باشید.
شکریست با شکایت...
والا عرض کنیم خدمتتون که٬ حرف های حضرتعالی کاملا درسته٬ اما جایگزینی هم براش داری؟ یعنی مثلا درباره وضع مدرسه که گفتی٬ به نظر تو راه حل چیه؟ خوب چی کارش می شه کرد؟ اشکال از کجاست؟
جوابم و راه حلم رو یا نمی دم یا اگه بدم تو یه جای قابل نتیجه گیری مثل ش.د می گویم.