بپرسید از آنها که دیدند نشان ها، که تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیم ...
خش...خش...خش... این صدای خرد شدن برگ درختان است. چه زود پیر و فرسوده شدند. اما یقین دارم اگر امیدی به بهاری تازه نداشتند از کمر می شکستند. و این امید به تولدی دوباره است که طبیعت را زنده نگه داشته است.
کم کم دارد پای آیات عظام هم به میخانه ی ما باز می شود! ولی آن دو نفر (که اتفاقا همدیگر را هم نمی شناسند) از من خواسته اند که هویتشان را فاش نکنم. من هم گفتم چشم! (نه این که دهن من خیلی قرصه!)
سخن زیاد است، اما مجال اندک.
صلا ای صوفیان کامروز باری سماعست و نشاط و عیش آری
صلا کز شش جهت درها گشادست ز قعر بحر پیدا شد غباری
پیر هرات
به به؛ سلام.
میبینم که اینجا هم داره میشه مثل استادش ترنج!! به سلامتی. . .
راستی آغار سال تحصیلی رو به همتون تبریک میگم. انشاالله که سال پر موفقیتی رو پیش رو داشته باشید و معلمهاتون رو هم کمتر اذیت کنید.(نمیگم اذیت نکنید؛ چون اذیت کردن معلم جز لاینفک دانشآموزاست)
تعبیر این فال ما رو هم لطف کنید لطفا.
صدای خش خش برگای خزونی توی گوشم ناله میکرد...
بی صبرانه منتظر پست آیات عظام هستیم(مثلا من نمیدونم که اونها کی هستن ...)
وبلاگ داره میاد رو فرمها...یه موقع بی خیالش نشین پیران میخانه.!
به شوخی میگم:میخواین خانه سالمندان راه بندازید!!!!
می خواین کل وبلاگ مارو بخوابونین؟!!! نکنین این کارو...
سلام
آمد سحری ندا ز وبلاگ ما کای رند خراباتی دیوانه ما
برخیز که پر کنیم کامنت ز می زان پیش که پر کنند کامنت ما
وقتی دیدم بلاگ اسکای درست شده خیلی خوشحال شدم
اینقدر خوشحال شدم که یادم رفت نباید کامنت بذارم