در خواب، دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
بیایید امشب برویم نزد پیر میخانه، مرشد پیران، تا که باشد از او جام برگیریم زیرا که:
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم آه کز خرقه پشمین به گرو نستانند
از مطرب هم می خواهم با نوای داوودی خود با اشعار مولانا به میخانه ی ما گرمی دهد تا جام را بنوشیم، برقصیم، و بگوییم: یا علی!
حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو
وندر دل آتش درآ ، پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خوانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان همخوانه شو، همخوانه شو
روسینه را چون سینها،هفت آب شو از کینها
وانگه شراب عشق را ، پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی، مستانه شو مستانه شو
هوالهو
پیر هرات
در عالم رفاقت میگم...در خواب دوش پیری در کوی عشق ما آمد وزن نداره... با مصرع بعدی
درسته! شعر اصلی رو تصحیح کردم!
ضمن تایید نظر پیر صبا ٬ درستش اینه که:
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
دیگر اینکه عرفانت خیلی رفته بالا بابا ! می ترسم دیگه دستمون بهت نرسه!هرچند الآن هم نمیرسه!
این اصل شعر هم همینیه که گفتید. روی عکس این دف هم نوشته بود دقت نکرده بودم.
اینم بد نیست برای این مجلس :
جامی بده ساقیا . چنگی بزن مطربا
امروز امیر در میخانه تویی تو
فریاد رس این دل دیوانه تویی تو
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد
آرام تویی دام تویی دانه تویی تو
عشق نخستین گام به سوی کبریاست تسلیم آخرین گام . و این دو گام کل سفر است...این شعرت واقعا شور آور بود . با نشاط باشی..
سلام موفق باشید
سلام. علی یارت :)
یا علی . . .
خیلی التماس دعا
آقا می شه بفرمایین ما چه جوری می تونیم خدمت برسیم؟
من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس... بشنو از من که نگوید دگری بهتر ازین