نه خیر! هنوز امتحاناتمون تموم نشده. هفته بعد. والا زیاد وقت ندارم چیزی بگم. ایشالا سر فرصت. این شعر رو هم قبلا نوشته بودم. فقط بگین یا علی و بیاین به حالت سماع:
هین دف بزن هین کف بزن، هین دف بزن هین کف بزن
زین حال نورانی است این ، زین سیر ربانی است این
هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن
مردانه باش و غم مخور ای غمگسار مرد و زن
قوت بده قوت ستان ای خواجه ی بازارگان
صرفه مکن صرفه مکن در سود مطلق گام زن ...
این کیست این ؟ این کیست این این یوسف ثانی است این
خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این
این باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است این
سرمه ی سپاهانی است این یا نور سبحانی است این
این جان جان افزاست این یا جنه الماوی است این
ساقی خوب ماست این یا باده ی جانی است این
تنگ شکر را ماند این سودای زر را ماند این
آن سیمبر را ماند این شادی و آسانی است این
امروز مستیم ای پدر توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر امسال ارزانی است این
ای مطرب داوود دم آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سر خوانی است این
مست و پریشان تو ام موقوف فرمان تو ام
اسحاق قربان تو ام این عید قربانی است این
رستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این
گل های سرخ و زرد بین آشوب و بردابرد بین
در قعر دریا گرد بین موسی عمران است این
هر جسم را جان می کند جان را خدا دان می کند
داد سلیمان می کند یا حکم دیوانی است این
خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد
با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این
هر جا یکی گویی بود در حکم چوگان می دود
چون گوی شو بی دست و پا هنگام وحدانی است این
گویی شوی بی دست و پا چوگان او پایت شود
در پیش سلطان می دوی کاین سیر ربانی است این
آن آب باز آمد به جو بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو کاین بزم سلطانی است این
به قول شاعر:
مطربان رفتند و صوفی در سماع
عشق را آغاز هست فرجام نیست
هوالهو
پیر هرات
میگم خوب شما تو عالم شعر و شاعری حال میکنید!!
بهتر نبود رشته انسانی رو انتخاب میکردید؟
خدا نکنه!!
اتفاقا کمترین نمره مال ادبیاتمه!
راستی! ما با فیزیک زندگی می کنیم!!
اصلا برای همین خلق شدیم!!
سینماتیک و دینامیک و مکانیک رو عشق است!!
شعر های مولانا هم یه چیز دیگه ست!
هر دوشون برام یه عبادته!!
پس گور بابای رشته ی ...
نطع خونین
دست چپ ات را بیهوده بر آن نطع خونین نهاده ای
تقدیر تو را نه دست چپ - و نه دست راست،
تقدیر تو را دلت رقم زده است.
ساطورت را بر سینه ات فرود آور!
گردباد
فقط آنهایی که باد کاشتند-
طوفان درو کردند!
من که برایت هزار سینه آواز خوانده بودم
از پرواز پرستوهای عاشق،
برای چه گرفتار گردبادی ام که-
مرا در خود می پیچاند و می غلتاند و می گریاند؟
عاشق ترین مغروق جهان
من با تو ازانگشت هایی سخن گفتم
که قطره قطره اشک از گونه های خیس پاک می کنند،
اما تو که عاشق غواصی بودی
مرا جا گذاشتی تا سیلاب اشکم دریایی شود توفنده و طوفانی-
و آن وقت تو چنان قهرمانانه شیرجه بزنی در اعماق
که روزنامه ها از انتظار به خود بلرزند و با هیجان تیتر بزنند:
جنازه عاشق ترین مغروق جهان را از آب گرفتند!
با فیزیک زندگی میکنی دیگه!!!
یادم میمونه!
اومدم حاضر بزنم!
آقا سلام....من دارم یه تحقیق جامع در مورد رقص سماع مینوسم میتونی کمک کنی؟...به هر حال برام ایمیل بزن ...یا حق...