نقد فیلم

متن زیر را در بلاگ نیمکت ها دیدم. نقد یه فیلمه. البته طنزه . حتما بخونید:


- در راستای اینکه همه دارن همه چیو نقد می کنن ما هم گفتیم یه چیزیو نقد کنیم نگن نقد کردن بلد نبود ( تازه ما ایرانیها که اصلا هممون  منتقد متولد می شیم ! )فقط نمی دونم چیو باید نقد کنم حالا فعلا محض تنوع آخرین فیلمی که دیدم یعنی رقص در غبار رو نقد می کنم .

خلاصه ما رفتیم و نشستیم فیلم شروع شد اول یه آهو تو جنگل داشت راه می رفت بعد یکهو یک شیرو نشون داد که خیلی بد داشت به آهو نگاه می کرد انگار خودش خواهر مادر نداشت بعد یکهو شیره افتاد دنبال آهوی بد بخت  آهو بدو شیر بدو تا اینکه آهو رفت تو یه خونه و شیره نتونست بره تو بعد من کلی خوشحال شدم که شیره به مقاصد کثیف خودش نرسید این شیره حتی از امریکا هم بد تر بود بعد من نمی دونم چرا توی فیلم عوض پایان نوشت بیمه البرز  من نمی دونم بیمه البرز یعنی چی اما معلومه که یه کلمه خارجیه و تهاجم فرهنگیه و من اصلا خوشم نیومد که فیلم به این قشنگی از تهاجم فرهنگی پول گرفته بود و معلوم بود که اینا همش زیر سر امریکاست و من می خواستم پا شم برم که دیدم تازه نوشت به نام خدا

و من نمی دونم یعنی چی   مگه دوره آخر الزمان شده که آخر فیلم بنام خدا می نویسند ومن دیگه مطمئن شدم که این فیلم را امریکا برای در خطر انداختن اسلام درست کرده است و من خیلی ناراحات شدم      اما نمی دونم چرا حالا که فیلم تموم شده بود هیچکی نمی رفت از سالن بیرون   من هم وایسادم تا اینکه دیدم یه فیلم دیگه رو شروع کرد یه پسر خیلی خوب و مومنی که ریش خوبی هم داشت توی مینی بوس بود و من نمی دونم چی شد که اون پسر جاشو به یه دختر خانوم داد که البته به من هیچ ربطی نداره که اون دختر خانوم چه شکلی بود و بعد که دختره پیاده شد حتما یه چیزی جا گذاشت که بعد از اون هم پسره پیاده شد و دنبال دختره دوید تا بهش بده        البته من فکر می کنم دختره شناسنامشو جا گذاشته بود چون پسره توی محضر دختره رو پیدا کرد و شناسنامشو بهش داد البته من نمی دونم دختره تنهایی واسه چی رفته بود محضر  مگه آدم با خودشم ازدواج می کنه ؟

بعد هم نمی دونم چی شد چون فیلم خیلی طولانی بود و من خسته بودم

 آخر فیلم که پاشدم بهزاد از من پرسید راستی اسم فیلم چی بود و من فهمیدم که کار بهزاد از من هم درست تر است  


خوب با تشکر

پیر هرات

من از حق ملت دفاع میکنم

اول از همه یه سخن عارفانه بگم که دچار کمبود معرفت نشیم(البته خدایی نکرده!):

"افسرده ترین مردم کسی است که کاری رو که میتونه انجام بده ناتمام رها میکنه و کاری رو که نمیدونه و نمیتونه شروع میکنه. تعجبی نیست که دچار افسردگی میشه."

(از این نتیجه گیری های اخلاقی که جدیدا مد شده : همیشه کارتون رو تا آخر انجام بدید!)

 

دوم این شعر هم از یه منبع ناشناس به دستم رسیده که گفته بود در مدح آقای خاتمی و از آقای شاهین میر محمد حسینی هست.من هیچ کاره ام ایشون(؟) این رو گفته بود. حالا خودتون میدونید. لااقل یه شعره دیگه!!! :

 

بکشتند و هم می کشند مردمان

شکنجه عیان گشته، رفت قبح آن

دروغی در آمد، چو حق بیان

و قانون شد ابزار جور ددان

چرائید ای مردمان ناگران؟

« من از حق ملت دفاع می کنم »

هر آنچه که در روزگاران پیش

بده از جنایت، و یا زهر و نیش

به نیش گشاده، عیان می کنم

که یکرنگ را این بود رسم و کیش

به ضرب دروغ و ریا و غمیش

« من از حق ملت دفاع می کنم »

اساس عمل بوده حفظ نظام

و آزادی را کرده ام بنده دام

جوانند و نادان و هم جمله خام

و شادند به حرفی و جویای کام

از آن بانگ گیرم به گاه درام

« من از حق ملت دفاع می کنم »

چو پوشش نمودم من آرای خلق

بروی ستم، نادرستی و زرق

شدم یاور مستبدان همی

در این ره کنم پاره گه گاه حلق

به گاه نیاز غرش آرم و برق

« من از حق ملت دفاع می کنم»

*شعر از : شاهین میر محمد حسینی

 

با تشکر

پیر صبا

خودکشی

 خوب، من چند وقت پیش توی یه  وبلاگ تجربه ها و روش های خودکشی یه نفرو دیدم شاید لازمتون بشه:
 

1-سقوط ازبرج میلاد:این روش مطمئن ترین راه برای مردن است.منتها در گفتگویی که با تنی چند از سقوط کنندگان از برج میلاد داشتم!عنوان کردند که از مرگ خود به این روش ناراضی هستند. چون در همان اواسط راه و در حالیکه لذت برخورد با زمین را نچشیده اند از ترس قالب تهی میکنند.

۲-خوردن داروی نظافت:این روش به قدری جوات شده که کمتر کسی به سراغش میرود.کلاسش کمی پایین میباشد!!!

۳-اصابت جسم سخت به جمجمه و یا بالعکس:دوست ندارم پس از مرگم عده ای را به جرم برخورد جمجمه ام به جسم سخت محاکمه کنند.
 

۴-غرق شدن در آب:با توجه به اینکه لازمه اینکار،رفتن به زیر آب است،و من از زیرآبی رفتن و زیرآب زدن متنفر میباشم!!!لذا این روش مورد تایید نیست.

۵-مرگ با جریان الکتریسیته:چون مخترع برق آمریکایی بود و من اساسا با آمریکای جهانخوار مشکل دارم لذا خودکشی با برق را کار عوامل غربزده،فریب خورده و مزدور میدانم و به شدت محاکمه می نمایم(تکبییییییر!!!)

۶-بستن نارنجک به کمر و رفتن به زیر تانک:ممکن است پس از کشف جعبه سیاه بنده و شنیدن عبارت«حاجی هل نده!!!» عده ای اصالت عشق مرا زیر سوال ببرند.لذا این روش نیز مقبول نیست.

۷-تزریق هوا با سرنگ:چنانچه با این روش خودکشی کنم عده ای خواهند گفت فلانی معتاد بوده و در حین تزریق مواد به درک واصل شده.و به این ترتیب صداقت من در عشق،خدشه دار خواهد شد.

۸-حلق آویز شدن:با توجه به اینکه من به استفاده از جنس خارجی اعتقاد ندارم و طنابهای داخلی نیز از استحکام کافی برخوردار نیستند،روش مذکور مناسب نیست.

۹-خودکشی با چاقو:از آنجاییکه من دوست ندارم بعد از مرگ،پشت سرم عده ای حرف درآورده و بگویند فلانی چاقو کش بود،لذا این شیوه نیز تصویب نشد!!!!

10- خفه شدن توسط مادر زن: .... (خدا نصیب نکنه!!)

با تشکر
پیر هرات