عید غدیر را به تمام خردسالان میکده اش تبریک و تحنیت می گوییم. حافظ اگر قدم نهی در ره خاندان صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف |
* قبل از همه بگم حتما مطلب پایینی رو بخونید چون من الان دارم سه چهار ساعت پس از مطلب پیر صبا پست میکنم.(برای اینکه کمتر نامردی بشه!)
* این چند روزه رفته بودیم اصفهان، اردو. خیلی چیز ها رو تو این اردو فهمیدم.یکی از اونا که یکم اذیتم می کرد این بودکه گاهی یه کسایی می خوان یه مشکلی رو بر طرف کنن که خودشون علت آن مشکلند و ... نمی خوام اذیتتون کنم ، بی خیال.
* در عید غدیر امسال اینو فهمیدم که چیزایی مثل شرکت در مراسم ها خیلی برامون کمرنگ شده و با یه چیزایی مثل کار دارم، تنبلی،اینایی که میگن بلدم و ... از رفتن به اینجاها طفره می رویم. در حالی که خیلی به این نفحات نیاز داریم خود مون رو از معرض اون دور می کنیم. خیلی علممون کمه!
پیش از این،این دل ما این همه تاریک نبود یاد از آن آرزوی سابق خورشید شدن
* از وقتی وارد وبلاگ نویسی شدم یه چیز برام خیلی جالب بود.اونم اینکه درون آدما خیلی با بیرونشون متفاوته و همیشه رنگ رخساره از حال درون خبر نمیده.
*واسۀ خالی نبودن عریضه و اینکه اینقدر خلاصه نویسی کردیم یکی از اون دو بیتی های ناب هم میزنیم تنگ پست این دفعه:
تا خانۀ دوست بیدرنگ آمده ایم چون سایه ای از فراز رنگ آمده ایم
ای صاحب خانه خیل ما را دریاب ما از ستم خویش به تنگ آمده ایم
پیر خمین