سرآغازی بر آغاز یک بینهایت

هنوز نیم قرن از حجه الوداع نگذشته ، امت محمد تیغ بر اوصای او کشیده اند و با نام اسلام ، قلب اسلام را که امام است ، می درند! اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند ، اما ارواحشان هنوز همان اصنامی را می پرستند که ابراهیم شکسته بود. اجسامشان به جانب قبله نماز می گزارند، اما ارواحشان با باطن قبله که امامت است، پیکار می کنند. جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرکت بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد ، چه سود که بر زبان لااله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها      می کندو خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی می گیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند. و ای کاش تا همین جا بسنده می کرد و قلب قبله را با تیغ نمی درید! عجبا! جهان را ببین که چه سان وارونه می شود! افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم ؟

.......................................

هلال محرم شد پیدا/ تسیلت بگویید بر زهرا.....

محرمی دیگر فرا رسید ....

چه زیباست برخورد سیاهی و سپیدی. زیباترین تضاد عالم است. سپیدی آمده که بگوید آقا جان ما هرچه داشته ایم سپید کرده ایم. دلامونو سپید کرده ایم. ما آماده ایم . ما قرص و محکم وایسادیم. ولی این سپیدیها هم برای تو اومدن. نکنه فکر کنی این سپیدیها که میان ما سیاهی های در و دیوارمون رو فراموش می کنیما. نه!

 این سپیدی تویی و این سیاهی ماییم. ماییم که می خایم خودمونو سپید کنیم و سپید باقی بمونیم. 

.......................................

دیگه برا همه جا افتاده که محرم که میشه همه یه جور می شن. یه دل می شن. از حاجیه تا جوونه. از پیره تا خردساله. همه و همه. ما هم گفتیم چرا ما حسینی نشیم؟ چرا ما خودمونو وسط حسینیا نندازیم؟ مگه کم بودن سیاهانی که تو تور سپیدی حسین گیر کردن و تا آخر عمر خودشونو همونجا بیمه کردن؟ مگه کم بودن کسایی که هر  چی خواستن ابوالفضل بهشون داده و امروز ابوالفضلی موندن. و چه میانبری است برای رسیدن.( اردوی اصفهان ، تو همون برگه ای که توصیفشو گفتم ، پیرصبا از خدا برای من راه میانبرو خواسته بود ، عجب راهی پیدا کردیم ، همه با هم. هر که دارد هوس کرب و بلا باسم الله)

.......................................

فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر.

انتظار... انتظار .... ن ظ ر .... نظر به راه ... چشم در راه کاروان..... کاروان رفت و تو در خواب و بیابون در پیش .... کی روی ؟ ره زکه پرسی ... چون بودن....

.......................................

هر کی  هر چی داره واسه محرم میذاره وسط. روایته که تا ظهور خونه کعبه است که اسلام رو محکم می کنه. بعضیا میگن  تا آن موقع محرمه که شیعه رو قرص نگاه میداره. ما هم که چیزی نداریم. هر چی داریم و از سندش مطمئنیم میذاریم برای حسین. یا حسین. این روزا در تکیه پیرهرات رو کامل باز می کنیم. هر کسی از لای در سرک هم کشید تا ببینه چه خبره در خدمتشیم. حسینه دیگه.

امیدواریم بتونیم آنچنان که باید و شاید از عزادارای حسین پذیرایی کنیم. خوش آمدید!

 

پ.ن:

از همه پیرای حسینی میخام که به این سبک دقت نکن. هر کی هر سبکی داره. صحبت از حسین رو که تو سبک نمی شه محدود کرد. در ضمن آشنایان هر کس مطلب قابل تاملی داشت جهت ارائه در خدمتیم.در ضمن امیدوارم همه در قالب جدید بخونن. در ضمن در ضمن هم اینکه به دستور پیرهرات ما شروع کردیم. یه وقت نگین طرف چه بی ادبه!

پیرمغان

انقلاب؟!...

آی ای همسفــــــران جان تمـــــــام شهــــدا              راه ما نیست مگر راه امام شهـــدا ؟!

شهر ما هر طرفش نـــام شهیدی است ولی             کوچه های دل ما نیست به نام شهدا

رسم ما، مصلحت و سازش و تسلیم و سکون             سفر جوشش و فریــاد ، مرام شهـدا

 

دستم به نوشتن نمی رفت (شاید برای اینکه رقّت بعضی خوانندگان بر نیانگیزد!) ولی دیدم نمی توانم ننویسم. بعضی ها -  راه دور نرید از بین خود ماها- امروز آنقدر مسایل اقتصادی و ... حال کشور در نظرشان بزرگ شده که با اصل انقلاب مشکل پیدا کرده اند نمی گویم تمام کار هایی که بعد انقلاب انجام شده درست بوده یا همه مسئولان درست عمل کرده اند، ولی اصل انقلاب یه چیزی فرای این مسائل است این انقلاب چیزی را به ما یاد داد و یا لااقل فرصت یادگیری مضامینی را به ما داد که ماورای فهم این طبیبان مدعی هست که امروزه در جهان کرور کرور دارو های تقلبی برای انسان ها تجویز می کنند. ولی ما ها چون این نعمت همیشه در کنارمون بوده شاید اصلا این نعمت بزرگ را  و فقدان اون را حس نکنیم. نمی دانم اگر از این نعمت محروم بودیم الان تو وبلاگ هامون راجع چی می نوشتیم و ذهن مشغولی هامون چی بود؟

امروز صحبت های یک نویسنده مکزیکی رو می شنیدم که بعد از انقلاب ایران مسلمان شده بود . چه قدر از نداشتن چنین نعمتی در بین ملتش حسرت می خورد! خلاصه این را بدانید که آن کسانی که جانشان را در این راه داده اند؛ نه شست و شوی مغزی شده بودند، نه همه تحت تاثیر جو انقلاب کردند؛ بلکه روح و فکرشون از چیزایی خسته شده بود و راهی جز انقلاب برای رهایی از دست آن ها نمی دیدند.

پیر خمین

 

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید ، حتی با یاری شما دوست عزیز!!

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز                              تا تو را خود زمیان با که عنایت باشد

بنده پیر مغانم که زجهلم برهاند                                         پیر ما هرچه کند عین ولایت باشد

دوش ازین غصه نخفتم که رفیقی (حکیمی) می گفت                                                                                                 حافظ ار باده خوری(مست بود) جای شکایت باشد                    

 

- نمی دونم این واقعا رسمه یا ما رسمش کردیم. هرجوری که هست چیز خوبیه. بهترین خاطره ای که می تونه از هر اردویی برای من باقی بمونه. یک برگه آچهار که یه نصف صفحه حاضرین اردو رو  توش نوشتن و بقیه برگه هم سفید... سفیدی که قراره تا آخر مسافرت زیباترین سیاهی باقیمانده از اردو باشه و  سیاهی که قراره باقی بمونه. سیاهی که با بقیه سیاهی های باقی مونده بعضیا فرق داره.

اصفهان هم این رسم اجرا شد و نوشته یکی از بچه ها خیلی برام خوب از آب دراومد.:

«العقل حسام قاطع و الحلم قطاع ساتر. فاستر خلل خلقک بحلمک و جاهد نفسک بعقلک.»

عقل شمشیر برنده ای است و بردباری محافظی پوشاننده است. پس عیوب خلق ( به ضم خ) خود را با بردباریت بپوشان و با نفس خود به وسیله عقلت بجنگ.

و یکی هم که به دلم خیلی نشست: « برای دوست عزیزم موفقیت، شاداب و سلامت خواستارم»!! قابل توجه دبیر غایب از نظر در محیط مجازی و غایب از نظر در محیط کلاس به علت برف شدید و یخبندان !

- امروز تو مدرسه مون شب شعر برگزار شد. خواهرم می گفت شعرای شب شعر دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سطحش از شعرای ما پایین تر بود. خودتون نتیجه بگیرید که سطح ادبیاتی ترین دانشکده تهران پایین است یا سطح مدرسه ما بالاست یا شاید هم...

- در مورد این مطلب:1. تمرینی بود برای کم نوشتن و اثبات تواناییها در ایجاز!  2.روشی بود برای سلامی دوباره به میخانه و گرم کردن دست برای ایام محرم( که با برنامه هایی مفید! در خدمت علاقه مندان و مخاطبان! خواهیم بود انشاء الله) 3. سه بیت ابتدا از نوع اشعار تنگ زدنی ! نیستند.

فکر می کنم باز هم کم نشد! تا دهه اول محرم، یا حق

پیرمغان