می فروش امروز می را سخت ارزان کرده است!

قبل از اینکه این مطلب رو بخونید٬ مطلب پیرصبا رو هم بخونید٬ آخر مطلبه!

چند شب پیش رفته بودیم یه عروسی (الان فکر کنم همه تون می گید: اَاااااه بازم عروسی!!)
بله داشتم می گفتم(!)، چند شب پیش رفتیم یه عروسی، ولی این یکی با همشون فرق داشت! عروس خانوم فقط 47 سال سن داشتند! تا حالا هم ازدواج نکرده بود! شا دوماد هم 67 سال !! همسر قبلیش فوت کرده بود. البته فامیل ما نبودند. از دوستان (!) بودند. بنابراین ما تک و تنها بودیم!! هی با خودم می گفتم چی کار کنم چی کار نکنم (البته در حین خوردن شیرینی و میوه فکر می کردم! با دو تیر یه نشون! ببخشید برعکس!) چی کار کنم چی کار نکنم، که بالاخره از جامون بلند شدیم که یه سر و گوشی آب بدیم!! یه ذره جلو رفتیم یه دفعه دیدیم سه چار تا بچه دبستانی یا پیش دبستانی، دارن با هم بازی می کنن. من اصولا با بچه دبستانی جماعت خیلی حال می کنم. می شینی مخشون رو می زنی!! جون شما یَک حالی میده!! البته اونها بیشتر حال می کنن! خوب داشتم می گفتم، رسیدیم به اون ها. اول خواستم سه چهار تا تیکه ی باحال (البته در حد زبون بچه ها) بهشون بندازم که یه دفعه ای ننه-باباهوشون از راه رسیدند!! ما هم سریع راهمون رو کج کردیم و نمی دونم چی چیش رو به لقاش بخشیدیم!! آخه اون شب، بحث بچه دزدی تو پاکدشت داغ داغ بود !!!! خوب، رفتیم و رفتیم تا به یه دری رسیدیم، در رو بازکردم دیدم پر مجله است! از زن روز (!) گرفته تا کیهان ورزشی!! نشستم اونجا و یه دو ساعتی خودم رو با اونها سرگرم کردم. آن قدر مجله خوندم که اگه همین الان یه مجله ببینم حالم بهم می خوره! مخصوصا زن روز !!!

 

***

شب جمعه، طبق معمول رفته بودیم استخر. یه توصیه ی برادرانه بهتون می کنم! هر وقت می خواین مسابقه بدید و قبلش هم می خواهید شیرجه بزنید، حتما و حتما از محکم بودن بند مایوتون مطمئن شوید. تا مجبور نشوید که فقط با یک دست شنا کنید و با دست دیگر مایو را نگه دارید!! ضمنا، بعد از استخر حتما سرتان را خشک کنید که سرما نخورید!! ولو اینکه عجله هم داشته باشید!! تا الان هم سرماخوردگی گریبان گیر ما هست!

 

***

از اهل ادب معذرت می خواهم. قسمت خاطرات یه کمی بیشتر از قسمت می و میخانه ی ما شد!!

اول از همه می گویم که در میخانه باده حلال است! اصلا اینجا یه مذهب دیگه ای یه. فقط باید بگویی یا علی و برقصی. به قول مولوی:

نوبت کهنه فروشان در گذشت

نو فروشانیم و این بازار ماست

 

یعنی ما نو فروشیم، این هم بازار ما هستش! چیزهای دیگه، دیگر کهنه شده. زندگی نباید تکراری باشه. بیایید به میخانه و بنوشید می، زیرا که :

 

می فروش امروز می را سخت ارزان کرده است

 

مذهب رندان، مذهب شادی است. همیشه یادتون باشه که "در مذهب ما کافریست رنجیدن". اصلا گذشته را دور بریزید. حتی روز قبلتون رو که چی کار کردید رو فراموش کنید:

 

ای عاشقان ای عاشقان، دل را چراغانی کنید

ای می فروشان شهر را، امروز مهمانی کنید

 

دو هزار سال پیش شخصی از مسیح پرسید: "چه کسی می تواند وارد قلمرو ملکوت الهی شود؟ " مسیح به کودکی اشاره کرد و گفت: "کسانیکه دلی به بی پیرایگی دل این کودک دارند"

 

به میخانه بیایید و در تنهایی مراقبه کنید. دانشمندی می گفت:" اگر من تمام عمرم تنها باشم بهتر از این است که در عمرم یک بار هم نتوانم تنها باشم." تنها باشید، اما نه منزوی! با مردم مراوده داشته باشید و خدا را در آنها ببینید. آن کس که شهامت دارد با خدا تنها باشد براستی قوی است.

***

 

برای همه تون آرزوی موفقیت می کنم. زیرا که موفقیت شما آرزوی بزرگ ماست. دیگر فکر نکنم وقت بکنم دوباره بیایم اینجا. ببینیم خدا چی می خواد (آره جون مادرزنت). محسن رئیسی هم یه بنر قشنگ طراحی کرده. کارش واقعا حرف نداره. راستی! به دعای همتون نیازمندیم. حتی دعای کسی که نماز نمی خونه. باور کنید من از همتون پایین ترم (بابا شکست نفسی!!).  فقط دعاهای شماهاست که پشت سر من هست.

 

ضمنا اگه کسی مشکل خانوادگی ای پیدا کرده یا می خواد درددلی کنه، ما از طریق ایمیل در خدمتیم!! کم مونده بیایم تو روزنامه آگهی بدیم: "مشاور خانواده، پیر هرات(!)" ، "پیر هرات، پشتیبان شماست(اسپانسرتم!!)" در هر صورت ما آماده ی شنیدن حرف های شما هستیم! (عجب کلکی هستم، من!!)

 

پیر هرات

نظرات 8 + ارسال نظر
عارف دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:33 ق.ظ http://hekayat.blogsky.com

سلام. آقا یه چیزی. خیلی تو مایه های این دراویش و اینچیزا نرو ها یه جوریه.. یا حق

پیر صبا دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:50 ق.ظ

ااه باز هم...!!!
راستی یه وقت مشاوره هم به ما بده(بدون نوبت به ما میدی دیگه؟!!!)!

رفیق دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:32 ق.ظ http://life-in-night.persianblog.com

سلام رفیق خوب من. مذهب زیباییست. تنهایی٬ احساسی به لطیفی آسمان٬ ما هم برای شما آرزوی موفقیت می‌کنیم. از این محسن رئیسی اگه آدرسی٬ آی‌دی‌ای چیزی دارین به ما هم بگین. واسه اینکه یادمون نره هم همین الآن دعاتون می‌کنیم... آسمونی باشی...

منصور دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:07 ب.ظ http://toranj.blogsky.com

بابا ! مشا که پشتیبان معنوی وبلاگ ما هستی ! کافیه دیگه.
پیر جان ! قشنگ مینویسی. تیترت خیلی قسنگه.مطلبت هم زیباست. مخ هم نزن که تبعات داره ! مخصوصا اینکه قیافه ت به بچه دزد ها میخوره!!!

ارام سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:13 ق.ظ http://aram60.persianblog.com

سلام اقای پیر هرات.عروسی جالبی بوده پس.
به ما سری بزن .خوشحالمان میکنی.
شاد وسربلند باشی.

امین(عشق است خداوند) سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:11 ب.ظ http://aminneveshte.persianblog.com

سلام من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم وبلاگ زیبایی دارید ایشالله در فرصت مناسب بیشتر با هم آشنا می شیم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:35 ب.ظ

I'v written in my passion in Orkut:Criticism , Paradox . Of course ypu know what am I going to say , don't you?

نرگس سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:58 ب.ظ http://narcissus79.blogsky.com

سلام
اون کتاب رو حتما میخونم اما با شرمندگی نشد همون لحظه که کامنت رو خوندم برم بیرون و پیداش کنم!!!!!!
این پست رو خوندم چیزی به ذهنم نرسید برای نوشتن
شرمنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد