این چند روز هر شب یه جا مهمون بودیم. یا تولد یا عروسی یا نامزدی یا پاتختی! (همون قضیه ی این کمره یا فنره؟) من عروسی رو فقط به خاطر شامش میرم. وگرنه حوصله ندارم! یعنی سر عروسی حوصله ی آدم سر میره دیگه! ولی دیشب بد نبود. توی یه باغ بود. چی؟ باغ که نه! ببین یه چیزی تو مایه های ... اصلا ول کن. خلاصه کل عروسی رو با سه چهار تا از بچه های فامیل توی باغ گشت می زدیم. از این ور به اون ور از اون ور به این ور. اگه آدم همین جوری مثل برج زهر مار بشینه رو صندلی حالش بهم می خوره! نمی خوره؟ خلاصه به طور اتفاقی یکی از همکلاسی هام رو دیدم یه دفعه اومد جلو بهم گفت:
- آقا سلام علیکم!
- به به! شما این جا چی کار می کنی؟!
- حالا فامیل هم شدیم دیگه!
- حالا کدوم طرفی هستین؟ عروس یا دوماد؟
- ما؟ دوماد! شما چه نسبتی با عروس دارین؟
- والا ما پسرخاله ی عروس هستیم!
(خانوما دست، آقایون رقص، حالا برعکس!)
خلاصه بعد از تمام شدن عروسی ساعت دوازده و نیم شب سوار ماشین شدیم که با یکی از خاله هایمان برگردیم. تو ماشین یه نفر گفت: " ببینم، حالا عروسی X (یکی از دختر خاله هام) چه موقع است؟ " یه دفعه من شوکه شدم. گفتم : "مگه این عروسیه X نبود ؟!!" و صدای شلیک خنده در ماشین!
بعد تازه فهمیدیم که عروس خانوم چه نسبتی با ما دارن! یعنی:
دختر ٍ دختر داییه مادرم!! حالا ما به اون بنده خدا گفتیم که دخترخاله ی عروسیم درحالیکه عروس خانوم خاله هم ندارند!! همینه دیگه! اگه تو یه عروسی شما هم همش تو باغ ول بگردین نه داماد رو می بینین، نه عروس رو!
***
یکی از دوستان به من گفت که من وبلاگت رو می خونم ولی هر وقت می بینم شعر نوشتی حوصله م نمی کشه بخونم!! اصلا من محور یادداشت هام همین اشعاره. ولی اشعاری که می خوام تعابیرش رو خودم بگم نه دیگران. مثلا وقتی می گویم میخانه، یا وقتی می گویم پیر میخانه ، این تعابیر برای من فرد خاص یا جای خاصی را می گوید. خوشم هم نمیاد وقتی می بینم یه نفر دیگه اینارو داره یه چیز دیگه معنی می کنه. برای همین ممکن است برای دیگران آن شوری که در اشعاری که می نویسم ایجاد نشه و این طبیعیه.
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد
سری می زنیم به محفل حضرت دوست. که به قول حافظ : بنده ی پیر خراباتم که لطفش دایم است. پیمانه را پر کنیم، دف را به دست آریم، بکوبیم ، برقصیم و بگوییم : یا علی! (درضمن بیشتر اشعار مولوی را می توان در سبک و آهنگ این کیست این کیست این خواند.)
ای عاشقان ای عاشقان، آن کس که بیند روی او
دیوانه گردد عقل او ، آشفته گردد خوی او
شاهان همه مسکین او، خوبان قراضه چین او
شیران زده دم بر زمین، پیش سگان ٍ کوی او
بنگر یکی بر آسمان ، بر قله ی روحانیان
چندین چراغ و مشعله، بر برج و باروی او
هوالهو
پیر هرات
بابا بیخیال تو هم!!؟؟ البته برای ما که جای تعجب نداره ولی خوب همه که مثل ما نیستن.
نگفتی اون همکلاسی کی بود؟!!
اول فکر کن بعد می بخور و بعد حرف بزن!
یکی-دوتا استکان لب پر هم برای ما بریز! خودت هم بزن روشن بشی! یا علی مدد!
آقا کارت عالیه. موفق باشی... راستی تونستی سر بزن. منتظرم
قشنگ بود مثل همیشه . نمی گی با کی فامیل شدی؟!!!
وبلاگ رو برای خودت بنویس و برای دل خودت . البته یه ذره هم برای ما خواننده ها. مخصوصا من که حسابم از بقیه جداست !!
سخن از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جوی
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
عشقت مبارک. بزمت و دمت همیشه گرم :)
یا علی
سلام
آقا من همونم که فامیل شدیم. نشون به اون نشون که جنابعالی یه صوتی دیگه هم لطف کردید.اینکه اون آقا که آخر مجلس سلام علیک کردی ژدر بنده نبود شوهر عمه من بود.اصلا به من می اومد که..
خلاصه قصدم از اینکه اینجا بگم فقط این بود هم سلامی بدم هم ضایع تر بشی.
به خدا می سپارمت.
خیلی خندیدیم!! چقدر باحالی شما . . . .
شما تو پاتختی هم بودی مگه؟!! تو باغ هم من گمون میکنم داشتی چرخ میزدی طرف . . .
لعنت بر نفس عماره!!
سلام
۱. عروسی بس خوشی ای دختر رز
ولی گه گه سزاوار طلاقی
۲. از شیشه بی می می بی شیشه طلب کن.
۳. تا باشه عروسی.
نفهمیدم کی بوده ؟ امیرحسین؟ کدوم امیرحسین؟ امیرحسین که ریخته !!!
سلام
پس این چند روز صفا کردی ما که .......